زمانی که همه تلاش خود را میکنید اما این تلاش ها بی ارزش است, چه زمانی باید از این کارها دست بکشید؟ بعد از اینکه 28 پیام متنی با درمانگرم رد و بدل شد و او را کلافه کردم, از من پرسید: ” باز هم میخوای تلاش کنی؟”
من و درو در یک محیط بسیار آرام با هم ملاقات کردیم. ما هر دو با “ظاهر بد” در بیمارستان بستری بودیم. بدون هیچ گونه آرایش و لباس های خوب, در حالی که لباس بیمارستان به تن داشتیم و چند روز بود که حمام نکرده بودیم و دندان هایمان را مسواک نزده بودیم.
من و او , هر دو به یک بیماری مزمن مبتلا بودیم و به همین دلیل , فورا به سمت یکدیگر جذب شدیم.
قرار شد بعد از مرخص شدن از بیمارستان همدیگر را ببینیم , اما با وجود بستری بودن من و او در یک مرکز توانبخشی, میتوان گفت… زیاد به زمان بندی توجه نداشتیم. هر بار که سعی میکردیم با هم تماس بگیریم یا برای بیرون رفتن برنامه ریزی کنیم, موفق نمیشدیم. 3 ماهه که از بیمارستان مرخص شدیم اما هنوز همدیگر را ندیده ایم.
او دائما وعده های دروغین میداد : ” بعد از اینکه از درمان گروهی بیرون اومدم بهت زنگ میزنم.” و ” دوست دارم در مورد این مسئله حضورا باهات حرف بزنم.” اما چنین اتفاقی نیفتاد. یکی از مشاورانم به من میگفت: ” بهبودی, یک مسئله خودخواهانه است.” او آدم پَستی نیست و از قصد این اشتباهات را انجام نمیدهد. متوجه ام که من و او در شراطی قرار داریم که باید روی درمان تمرکز کنیم تا به ثُبات برسیم. بنابراین, باید حواسمان را 100% روی درمان بگذاریم و از ” روابط جانبی” دست بکشیم. ( در ضمن, او در حال ترک الکل و سیگار است… بنابراین, در حال حاضر خیلی بی ثبات تر از من است.)
به طور کلی, من به دنبال تعهد بیشتری از آنچه که او ارائه میدهد هستم. حق با درمانگرم است: دیگر نباید تلاش کنم… درست است؟
به نظر من , گاهی اوقات رها کردن , به اندازه چیزی که فکر میکنیم بد نیست.
از سنین کم , به طور مداوم این ذهنیت در ما شکل میگیرد که ” هرگز نباید تسلیم شوم.” این تفکر, گاهی از نظر روحی برای ما مضر است و این موضوع توسط کارستن روچ و گرگوری میلر به اثبات رسیده. این دو محقق میگویند, صرف کردن تمام انرژیمان برای رسیدن به اهدافی که ” زمان” خود را از دست داده اند , ناسالم است. با تمرکز بر اهدافی که زمان مفید بودن آنها تمام شده, تنها فرصت های دیگری که میتوانند به نفعمان باشند را از دست میدهیم.
چطور بفهمیم باید برای رسیدن به یک هدف تلاش کنیم یا آن را رها کنینم؟ 3 دلیل در این باره وجود دارد:
1-زمانی که در یک هدف غیر قابل دسترسی گیر افتاده اید:
زمانی که چندین بار تلاش کرده اید تا به یک هدف برسید اما هر بار شکست خورده اید, تلاش دوباره برای دستیابی به آن هدف باعث افسردگی و آسیب به خود میشود. طبق نظر روچ و میلر در مجله علوم روانشناسی , ” با رها کردن یک هدف غیر قابل دسترسی , فرد میتواند از تجربه شکست مداوم و آسیب به ذهن و جسمش دوری کند.”
دوست داشتن خود و درک این موضوع که با وجود تلاش کافی به هدف مورد نظر نرسیده ایم,کاری شجاعاته است.
به جای اینکه تلاشتان را ادامه دهید و باز هم شکست بخورید, چرا یک هدف جدید برای خودتان تعیین نمیکنید؟ برای وقت و انرژیتان ارزش قائل شوید و آنها را به خاطر اهداف دست یافتنی و واقعی صرف کنید. در نتیجه, با وقت گذاشتن برای اهداف قابل دسترسی میتوانید به موفقیت برسید.
2-زمانی که یک هدف, دیگر معنادار نیست:
چرا فکر میکنید بسیاری از دانشجویان , قبل از گرفتن مدرک دانشگاهی, چندین بار تجدید نظر میکنند؟ احتمالا, دلیلش این است که شرایط آنها تغییر میکند و متوجه میشوند آن هدف دیگر برایشان اهمیت ندارد. هیچ چیز در زندگی راکد نیست. شخصیت ما, ارزش ها, روابط و چیزهای دیگر در زندگیمان در طول زمان بارها تغییر میکنند. بنابراین, اهداف ما نیز باید از زمانی به زمان دیگر منعطف باشند.
اهدافی را دنبال کنید که برای سلامت جسم و روح, شغل, روابط دوستانه و روابط عاطفی شما مفید و معنا دارند.
3-پاداش نهایی , ارزش آن را ندارد:
اغلب اوقات, زمانی که هدفی را برای خودمان تعیین میکنیم, سختی رسیدن به آن را دست کم میگیریم. از خودتان بپرسید: آیا نتیجه این هدف , ارزش تلاش کردن را دارد؟
آیا 300 دلار در ماه ارزش این را دارد که همه آخر هفته ها کار کنید؟ آیا کاهش وزن به اندازه 5 کیلوگرم , ارزش این را دارد که هر روز ورزش کنید و کالری مصرفیتان را محدود کنید؟ آیا ارزش دارد که در یک رابطه عاشقانه که فرد مقابل بسیار پَست است باقی بمانید, چون از تنها بودن میترسید؟
منظور , این نیست که تنبل باشید یا زیاد تلاش نکنید. منظور, این است که خودتان را به اندازه کافی بشناسید تا به دنبال اهداف واقع بینانه و مطابق با شخصیتتان بگردید.
پ.ن : مقاله ای تحت عنوان چرا فکر میکنید به اندازه کافی خوب نیستید و چطور میتوان این مسئله را برطرف کرد در بلاگ منتشر شده که خواندن آن را به شما توصیه میکنیم .